توضیحات
عنوان کتاب: مرگ ایوان ایلیچ
نویسنده: لیو تالستوی
مترجم: سروش حبیبی یا صالح حسینی (هر دو ترجمه خوب اند، ترجمه صالح حسینی چند شرح نیز دارد)
ناشر: چشمه یا نیلوفر
تعداد صفحات: ۱۰۴صفحه
کتاب مرگ ایوان ایلیچ از نگاه مصطفی ملکیان
توصیه میکنم رمان «مرگ ایوان ایلیچ» تولستوی را بخوانید. تولستوی در این رمان، بسیار زیبا این واقعیت را تصویر کرده و از این جهت شاهکار است که «واقعیتهای بسیار واضح زندگی در عمل برای ما وضوح ندارند.» ایوان ایلیچ کارمند اداره است و به بیماری لاعلاجی مبتلا میشود و در این بیماری درسهای فراوانی میآموزد… یکی از این نکات این است که میگوید: میگفتند که انسان تنها است، ولی من گمان میکردم که انسان تنها نیست، و حالا میفهمم که انسان تنها است. در کتابهای منطق دبیرستان غرب وقتی میخواهند صورت ضرب اول از شکل اول قیاس را نشان دهند، مثالی که میزنند این است که سقراط انسان است؛ هر انسانی میرا است و در نتیجه سقراط میرا است.
ایوان ایلیچ میگفت که سقراط انسان است و هر انسانی میرا است، ما هم قبول داشتیم که هر انسانی میرا است ولی الآن میفهمم که من تا الآن فکر میکردم هر انسانی به جز ایوان ایلیچ میرا است، ولی حالا فهمیدهام که قضیه به کلیت خود باقی است… چگونه توجه نداشتم که اگر میرایی خودم را قبول ندارم، انگشت اعتراض بلند کنم و بگویم یک انسان غیر میرا وجود دارد و آن ایوان ایلیچ است. بعد به این نتیجه میرسد که واقعیتهای واضح زندگی هر چقدر واضحتر اند، غامضتر اند… از بس ظاهر اند، خفی اند. یک واقعیت بسیار واضح زندگی که برای ما بسیار خفی است، این است که فکر میکنیم قوانین تکوینی حاکم بر انسانها، در مورد ما استثنا است… در واقع فکر میکنم این داراییهایی که دارم همیشه پایدار اند… این باعث دو خصلت بد در من میشود: ۱. داراییها را دارم، فخرفروشی میکنم. مسألهی تفاخر، تکاثر و… پیش میآید؛ ۲. تا این داراییها را دارم، از آنها استفاده نمیکنم.
برگرفته از «معنویت در نهجالبلاغه» جلسهی چهارم
دربارهی کتاب
این کتاب، داستان سفری به سوی مرگ و آشنایی و مواجهه با آخرین روزهای حیات. در این کتاب، تولستوی تمام قدرت خود را به کار میگیرد تا حال و روز ایوان ایلیچ و لحظهی مواجههی انسان با مرگ را تصویر کند. در این داستان، شاهد ریزبینیهای دقیق نویسندهایم، به طوری که میتوانیم هر لحظه خود را به جای شخصیت اصلی قرار دهیم. تالستوی حالات روحی ایلیچ و رفتارهای او را از زمان روبهرو شدن با بیماری تا لحظهی مرگ توصیف میکند و این مراحل را به پنج مرحله تقسیم میکند. این مراحل با عدم پذیرش و انکار شروع میشوند و با توجیه خود و مقصر دانستن دیگران ادامه پیدا میکنند. در مرحلهی بعد، خشم شخصیت اصلی داستان بروز پیدا میکند. به تدریج، با فرونشستن خشم، او تصمیم میگیرد که با پذیرش و سازش بر مسئلهی خود فائق آید، چرا که راه گریزی از مرگ نیست.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.