ژان کریستف

زندگیِ شخصیت اصلی این رمان، ژان کریستف، تا حد زیادى، به زندگى و اندیشه‌هاى بتهوون و موتسارت و واگنر شباهت دارد. موسیقى باعث برانگیختن نیاز شدیدى به دوست‌داشتن در ژان می‌شود و کسى که خوب دوست مى‌دارد، دیگر کم و بیش نمى‌شناسد. او نابغه‌ی موسیقی و قهرمانی حقیقی است که علیه شر قیام می‌کند و به‌ دنبال حقیقت است. رولان در این کتاب، سرگذشت مصیب‌بار نسلی را نوشته است که رو به زوال می‌رود. او هیچ نخواسته است که از معایب و فضایل، از اندوه سنگین و از غرور سردرگم، از تلاش‌های پهلوانی و از درماندگی‌های این نسل زیر بار خردکننده‌ی یک وظیفه‌ی فوق انسانی، چیزی پنهان کند. این کتاب، مجموعه‌ای است از جهان، اخلاق، زیبایی‌شناسی، ایمان و انسانیت جدیدی که دوباره باید ساخت. ژان کریستف هنوز، هم‌نفس و هم‌پیمان نسل‌های امروزی است. اگر این بار هم بمیرد، باز متولد خواهد شد و هر بار به صحنه‌ی رزم باز خواهد گشت و همیشه با زنان و مردان آزاده در هر کشوری، پیمان برادری خواهد بست و با آن‌ها که رزم می‌کنند و رنج می‌برند و به پیروزی دست می‌یابند، هم‌پیمان خواهد شد.