فلسفهٔ زندگی: تأملاتی در باب حیات، معنا و اخلاق

توضیحات

عنوان کتاب: فلسفهٔ زندگی: تأملاتی در باب حیات، معنا و اخلاق

نویسنده:‌ کریستوفر همیلتون

مترجم: میثم محمدامینی

ناشر:‌ نشر نو

تعداد صفحات: ۳۱۲صفحه

درباره‌ی کتاب فلسفهٔ زندگی: تأملاتی در باب حیات، معنا و اخلاق

کریستوفر همیلتون، استاد فلسفه‌ی دین در کینگز کالج لندن است. او در رشته‌ی ادبیات آلمانی نیز تحصیل کرده و به پژوهش در زمینه‌ی رابطه‌ی میان فلسفه و ادبیات و همین‌ طور رابطه‌ی میان ارزشهای اخلاقی و دینی و زیباشناختی علاقمند است. کتاب فلسفهٔ زندگی مجموعه‌ای از چند جستار فلسفی است که میتوان جدا از یکدیگر مطالعه کرد، اما همگی درباره‌ی سرشت ارزشهایی است که به تسامح میتوان گفت در ساحتی که به نام «اخلاق» میشناسیم قرار میگرند. البته، این جستارها با آن نوع فلسفه‌ای که جریانِ غالب مطالعه و نگارش در این رشته را در مؤسسات دانشگاهیِ کشورهای انگلیسی‌زبان و دیگر جاها تشکیل میدهد، از جهات مهمی تفاوت دارد. آنچه در این کتاب درباره‌ی سرشت فلسفه گفته میشود، تنها درباره‌ی آن نوع فلسفه‌ای است که که به ارزشها میپردازد؛ یعنی ارزشهای اخلاقی و ارزشهای زیباشناختی و ارزشهای سیاسی و سایر ارزشهای مربوط.

فهرست کتاب

یادداشت مترجم؛ سپاسگزاری؛ درآمد:‌ دیدگاهی شخص‌محور در باب فلسفه؛ ۱. تولد و مرگ؛ ۲. فضیلت و شکوفایی انسان؛ ۳. اخلاق و منش؛ ۴. صدق و واقعیت؛ ۵. دانایی؛ ۶. نسبی‌گرایی؛ ۷. پوچی و سرنوشت؛ ۸. اخلاق و زندگی؛ ۹. رابطهٔ جنسی؛ ۱۰. نیاز به خواب؛ ۱۱. ترس از مرگ؛ یادداشت‌ها؛‌ کتاب‌شناسی؛ نامنامه.

بخشی از کتاب

جورج الیوت در جایی از رمان میدل مارچ صحنه‌ای را توصیف می‌کند که میان داروتیا و عمویش، آقای بروک، و خواستگار او، آقای کازابون، رخ می‌دهد. داروتیا سخت مشتاق است که آقای کازابون نظر خوبی درباره‌اش داشته باشد، اما درحین گفت‌وگو آقای بروک این عقیده را بیان می‌کند که خانم‌های جوان بسیار دمدمی مزاج‌اند؛‌ دقیقاً همان خصوصیتی که آقای کازابون از آن بیزار است. جورج الیوت می‌نویسد: «داروتیا آزرده‌خاطر شد. لابد آقای کازابون خیال می‌کرد عمویش دلیل خاصی برای این اظهار عقیده داشته است، در حالی که این گفته در ذهن او به سبکی بالِ شکستهٔ حشره‌ای در میان تمام آن تکه‌پاره‌های دیگر شناور بود و صرفاً جریانی اتفاقی به یک‌باره آن را به‌سوی داروتیا فرستاده بود». با تأمل دربارهٔ این قطعه… آشکار می‌شود که جورج الیوت مطلبی کاملاً کلی را بیان می‌کند. می‌گوید بیش‌تر اندیشه‌های ما دربارهٔ بیشتر چیزها همچون بال شکستهٔ حشره‌ای در ذهنمان رها شده است.